کد مطلب:28282 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:149
فرمود: «این چه كاری است كه انجام می دهید؟». گفتند: عادتی است كه بدان، امیران خود را احترام می كنیم. فرمود: «به خدا سوگند كه امیران شما از این كار، سودی نمی برند و شما در دنیا خود را به رنج می افكنید و در آخرت نیز هلاك می شوید. چه زیانبار است رنجی كه به دنبالش كیفر باشد، و چه سودمند است آسایشی كه بدان، امان بودن از آتش است!».[1]. 1438. نهج البلاغه: گزارش شده آن گاه كه علی علیه السلام پس از جنگ صفّین، وارد كوفه شد، از ناحیه شبامیان[2] گذشت و [ صدای] گریه زنان را بر كُشتگان صفّین شنید. حرب بن شُرَحْبیل شبامی بیرون آمد و در حالی كه علی علیه السلام سواره بود، او همراهش پیاده حركت می كرد. علی علیه السلام فرمود: «برگرد! چرا كه پیاده رفتن چون تویی با من، برای زمامدار، فتنه است و برای مؤمن، خواری».[3]. 1439. امام صادق علیه السلام: امیر مؤمنان، سواره بیرون شد و یارانش پیاده به دنبالش راه افتادند. به سوی آنان برگشت و فرمود: «كاری دارید؟». گفتند: نه ای امیرمؤمنان! ولی دوست می داریم با تو پیاده حركت كنیم. پس به آنان فرمود: «بازگردید؛ زیرا پیاده رفتن پیاده به همراه سواره، برای سواره فسادانگیز است و برای پیاده، خواری است». [ گزارش دهنده] گفت: امام علی علیه السلام بار دیگر سوار شد وآنان به دنبالش پیاده، راه افتادند. سپس فرمود: «بازگردید؛ زیرا صدای كفشْ پشت سرِ مردان، برای دل های نابخردان، فسادانگیز است».[4].
1437. نهج البلاغه: دهقانان شهر انبار، هنگام رفتن امام به شام او را دیدند. برای وی پیاده شدند و پیشاپیشش دویدند.